در آستانه دریا و علف

سمرقند یعنی قصه گوی شیرین سخن

یه روز یکی در حموم رو باز میکنه، بخارا میزنن بیرون سمرقند میره تو :)))

+ تصمیم گرفتم برای سهولت از جایی به بعد نیم‌فاصله را رعایت نکنم. بر من ببخشایید.

آخرین مطالب
  • ۰۴/۰۸/۰۱
    PSP

گل طلایی

يكشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ

امروز می‌خواستم برای آبی گل بخرم. نوبت ماهانه‌ش بود. حقش بود. باید گل می‌گرفت. زمانش رسیده بود. لابد انتظار هم کشیده بود. فرقی نمی‌کرد چه گلی. یا از کجا. دسته یا جعبه یا گلدان. آبی امروز باید گل می‌گرفت. حواسم بود. لابلای جلسات حواسم بود. توی خاک و سر جوشکاری مخازن حواسم بود. به گل آبی. به دسته گل آبی. پیام هم دادم. عکس دسته گل هم فرستادم. اما نخریدم. دلیلش را نمی‌دانستم. تا همین یک ساعت پیش که ناگهانی برایش گوشواره خریدم. گل نبود. طرح گل حتی. گوشواره‌ی طلایی بود اما. طلایی آبی. مثل لباسش. تورش. گردنبند و دستبندش. مثل اسمش. بهرحال گوشواره یا گل. انتخاب سختی بود... گل طلایی برای من قبلا فقط در زمین فوتبال بود. آخرین دوشنبه مجردی.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۸/۰۵
___ سلوچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">