در آستانه دریا و علف

سمرقند یعنی قصه گوی شیرین سخن

یه روز یکی در حموم رو باز میکنه، بخارا میزنن بیرون سمرقند میره تو :)))

+ تصمیم گرفتم برای سهولت از جایی به بعد نیم‌فاصله را رعایت نکنم. بر من ببخشایید.

باری نگه کن ای که خداوند خرمنی

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۷:۲۳ ق.ظ
آسمان و کشش دست ها به سمت خود. رمزی نهان باید در این فعل باشد که از عمق اعتقاد نداشتن، بی اختیار به این کار گرویده می شدم. لابد چیز مهمی را در خود مخفی کرده که موشک و فضاپیما و سفینه و آه چه کم از آسمان می دانیم. آیا تویی که واقعا نیستی، آنجایی؟ چرا آنجا؟ چرا پیش ما و روی زمین نه. از آن بالا باید بخواهم تا منی که این پایین گاه مستاصل و درمانده می شوم را دوا کنی؟ مگر از پایینی ها آن بالا خبر است؟ پس چرا برعکس نه؟
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۲۸
___ سلوچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">